کلبه عاشقی
عشق
از امروز شعر من مخاطب ندارد ، مخاطب شعرهایمـــ به سادگیـــ یک لبــــــــــــــخند رهایم کرد…!
انقدر که حتی وقتی میدونی دیگه خبری ازشون نمیشه
شماره شون رو هنوز از حفظی...
هنوز وقتی تلفن ات زنگ میزنه
میگی شاید اون باشه
هنوز یه وقتها دوست داری ...
زنگ ِ مخصوصی که روی شماره ش گذاشته بودی رو بشنوی !!!!
.
.
.
یک روز می بوسمت
یک روز که باران می بارد ،
یک روز که چترمان دو نفره شده ،
یک روز که همه جا حسابی خیس است
یک روز که گونه هایت از سرما سرخ سرخ ،
آرام تر از هر چه تصورش را کنی ،
آهسته ، می بوسمت ...
یک روز می بوسمت !
هر چه پیش آید خوش آید !
حوصله ی حساب و کتاب کردن هم ندارم !
دلم ترسیده ،
که مبادا از فردا دیگر « عشق من » نباشی .
آخر ، عشق سه حرفی کلاس اول من ،
حالا آن قدر دوست داشتنی شده
که برای خیلی ها سه حرف که سهل است ،
هزار هزار حرف
یک روز می بوسمت
به قول شاعر :
عشق کلاس اول ،
تنها سه حرف است ،
اما کلاس آخر ،
عشق هزار حرف است ... .
یک روز می بوسمت !
فوقش خدا مرا می برد جهنم !
این شعر برام خیلی اشناست
فوقش می شوم ابلیس !
آن وقت تو هم به خاطر این که
یک « ابلیس » تو را بوسیده ،
جهنمی می شوی !
جهنم که آمدی ،
من آن جا پیدایت می کنم
و از لج خدا هر روز می بوسمت !
وای خدا !
چه صفایی پیدا می کند جهنم ... !
یک روز می بوسمت !
می خندم و می بوسمت !
گریه می کنم و می بوسمت !
یک روز می آید که از آن روز به بعد ،
من هر روز می بوسمت !
لبهایم را می گذارم روی گونه هایت ،
و بعد هر چه بادا باد : می بوسمت
تو احتمالا سرخ می شوی ،
و من هم که پیش تو همیشه سرخم
پـــُـــر کنــے . . .
کجــاے ِ قصــه ـهـا بـه خواب رفتــه ایے کـ دیگــر یادت نیست
اینجــا کســے هست کـ
بــه هواے ِ تــو ، نفس مے کشـــد . . . ❤
نمیدانم فردا چه میشود ،
به امید فردا ننشسته ام
هنوز باور نداری که دنیای منی ،
کور شوند چشمهایم اگر جز تو به کسی دیگر نگاه کنند ،
بیشتر از دیروز دلتنگت هستم
راز خوشبختی همیشه با تو بودن است ،
با تو بودن بهانه ایست برای نفس کشیدنم ،
من که همیشه به عشق تو صعود میکنم به قُله های خوشبختی ،
مثل دیروز ، بیشتر از امروز ، دوستت دارم
اگر فردا نیز زنده بمانم ، برایت میمیرم
Power By:
LoxBlog.Com |