جاوا وب

این سایت را حمایت می کنم

فروشگاه آنلاین

برنامه نویسی VB

جاوا وب



کلبه عاشقی

عشق

 

نوشته شده در پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:,ساعت 21:17 توسط حامد| |

 


عشق یعنی حس گرم انتظار

عشق یعنی از زمستان تا بهار


عشق بامن، با تو معنی میشود

عشق بی من، بی تو تنها میشود


عشق یعنی اشک و آه و سوز دل

عشق یعنی یک خدا از جنس گل


عشق یعنی بت پرستی تا جنون

عشق یعنی کینه از دلها برون


عشق یعنی با یکی پیدا شدن

با یکی همدرد و هم آوا شدن


عشق یعنی آرزوهای بلند

عشق یعنی با همه اشکت بخند


عشق یعنی زندگیم وصله به توست

عشق یعنی قلب من در دست توست


عشق یعنی عشقه من زیبای من


عشق یعنی عزیزم دوستت دارم

 

نوشته شده در پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:,ساعت 12:57 توسط حامد| |

دلم بگو چیکار کنم  ♥♥♥ا ز تنهایی خسته شدم

از بی کسی دلواپسی ♥♥♥ از آه غربت پر شدم

 

دلم دیگه خسته شده ♥♥♥ ازاین همه سختی عشق

می خوام از این دنیا برم  ♥♥♥ نمیمونم برده ی عشق

 

نمی خوادم دیگه عشقم ♥♥♥ با اینکه من دوستش دارم

چقدر پیشش گریه کردم ♥♥♥ گفتم بری من میمیرم

 

می خوام برم از این دنیا ♥♥♥ دیگه نفسی ندارم

تا واسه عشق نفس زنان ♥♥♥ جونم رو من فدا کنم


 

نوشته شده در شنبه 13 خرداد 1391برچسب:,ساعت 18:15 توسط حامد| |


آرزوی من این است.....


که دو روز طولانی در کنار تو باشم فارغ از پشیمانی 

آرزوی من اینست یا شوی فراموشم 

یا مثل غم هر شب گیرمت در آغوشم 

آرزوی من اینست که تو مثل یک سایه 

سرپناه من باشی لحظه تر گریه 

آرزوی من اینست نرم وعاشقو ساده 

همسفر شوی با من در سکوت یک جاده 

آرزوی من اینست هستی تو من باشم 

لحظه های هوشیاری مستی تو من باشم 

آرزوی من اینست تو غزال من باشی 

تک ستاره روشن در خیال من باشی 

آرزوی من اینست درشبی پر از رویا 

پیش ماه وتو باشم لحظه ای لب دریا 

آرزوی من اینست از سفر نگویی تو 

تو هم آرزویی کن اوج آرزویی تو 

آرزوی من اینست مثل لیلی ومجنون 

پیروی کنیم از عشق این جنون بی قانون 

آرزوی من اینست زیر سقف این دنیا 

من برای تو باشم تو برای من تنها!  

نوشته شده در جمعه 12 خرداد 1391برچسب:,ساعت 23:13 توسط حامد| |

 عشق یعنی راه رفتن زیر باران

عشق یعنی من می روم تو بمان
عشق یعنی آن روز وصال
عشق یعنی بوسه ها در طوله سال
عشق یعنی پای معشوق سوختن
عشق یعنی چشم را به در دوختن
عشق یعنی جان می دهم در راه تو
عشق یعنی دستانه من دستانه تو
عشق یعنی می برم تا اوج تورو
عشق یعنی حرف من در نیمه شب
عشق یعنی اسم تو واسم میاره تب
عشق یعنی انقباظو انبصاط
عشق یعنی درده من درده کتاب
عشق یعنی زندگیم وصله به توست
عشق یعنی قلب من در دست توست
عشق یعنی عشقه من زیبای من
عشق یعنی عزیزم دوستت دارم


 

نوشته شده در جمعه 12 خرداد 1391برچسب:,ساعت 22:45 توسط حامد| |

 

 

نگاه می کنم از غم به غم که بیشتر است

به خیسی چمدانی که عازم سفر است

من از نگاه کلاغی که رفت فهمیدم

که سرنوشت درختان باغمان تبر است

به کودکانه ترین خواب های توی تنت

به عشقبازی من با ادامه
‎ ‎ ‎بدنت



ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:,ساعت 23:55 توسط حامد| |

 

 bleeding black rose
خوشبختی بر سه ستون استوار است: فراموش کردن گذشته، غنیمت شمردن حال و امیدوار بودن به آینده
bleeding black rose
خداوند اغلب اوقات به دیدن ما می آید ولی اکثر مواقع ما خانه نیستیم
bleeding black rose
برای آنکس که تو را در آئینه می بیند جوابی مناسبی داشته باش


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:,ساعت 23:51 توسط حامد| |

 دارم با نبودنـَتـــ كنار مے آيـَم

فقط

با بودنـَتــ كنارَش

كنار نمے آيد دلـَمـ



بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد...

من تو را در قلبم دارم

نه در دنیا ...



تــــو هــــم شــــده ای انقــــلاب زنــــدگــــی مــــن

حــــالا هــــر آنچــــه در زنــــدگــــی مــــن اســــت تــــاریــــخ دار شــــده

قبــــل از "تــــو" ....

بعــــد از "تــــو"....




ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:,ساعت 23:27 توسط حامد| |

 

چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی!
 
چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !
 
چه كودكانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یك كلمه مرا ترك كردی !
 
چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد!
 
چه بیرحمانه! من سوختم!
نوشته شده در چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت 9:57 توسط حامد| |

 

از امروز

شعر من

مخاطب ندارد

، مخاطب شعرهایمـــ

به سادگیـــ یک لبــــــــــــــخند رهایم کرد…!

نوشته شده در چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت 9:12 توسط حامد| |

 



قشنگ ترین کنسرت دنیا

صدای نفس نفس زدن تو در آغوشم بود...!
نوشته شده در چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت 9:9 توسط حامد| |

نوشته شده در چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت 9:1 توسط حامد| |

فراموش کردن بعضیا خیلی سخته

انقدر که حتی وقتی میدونی دیگه خبری ازشون نمیشه

شماره شون رو هنوز از حفظی...

هنوز وقتی تلفن ات زنگ میزنه

میگی شاید اون باشه

هنوز یه وقتها دوست داری ...

زنگ ِ مخصوصی که روی شماره ش گذاشته بودی رو بشنوی !!!!
.
.
.
نوشته شده در چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت 8:43 توسط حامد| |

 

 

یک روز می بوسمت
یک روز که باران می بارد ،
یک روز که چترمان دو نفره شده ،

یک روز که همه جا حسابی خیس است
یک روز که گونه هایت از سرما سرخ سرخ ،
آرام تر از هر چه تصورش را کنی ،
آهسته ، می بوسمت ...
یک روز می بوسمت !
هر چه پیش آید خوش آید !
حوصله ی حساب و کتاب کردن هم ندارم !
دلم ترسیده ،
که مبادا از فردا دیگر « عشق من » نباشی .
آخر ، عشق سه حرفی کلاس اول من ،
حالا آن قدر دوست داشتنی شده
که برای خیلی ها سه حرف که سهل است ،
هزار هزار حرف
یک روز می بوسمت
به قول شاعر :
عشق کلاس اول ،
تنها سه حرف است ،
اما کلاس آخر ،
عشق هزار حرف است ... .
یک روز می بوسمت !
فوقش خدا مرا می برد جهنم !
این شعر برام خیلی اشناست
فوقش می شوم ابلیس !
آن وقت تو هم به خاطر این که
یک « ابلیس » تو را بوسیده ،
جهنمی می شوی !
جهنم که آمدی ،
من آن جا پیدایت می کنم
و از لج خدا هر روز می بوسمت !
وای خدا !
چه صفایی پیدا می کند جهنم ... !
یک روز می بوسمت !
می خندم و می بوسمت !
گریه می کنم و می بوسمت !
یک روز می آید که از آن روز به بعد ،
من هر روز می بوسمت !
لبهایم را می گذارم روی گونه هایت ،
و بعد هر چه بادا باد : می بوسمت
تو احتمالا سرخ می شوی ،
و من هم که پیش تو همیشه سرخم
نوشته شده در چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت 8:39 توسط حامد| |

 

❤ بـــا بودنتـــ !

پـــُـــر کنــے . . .

کجــاے ِ قصــه ـهـا بـه خواب رفتــه ایے کـ دیگــر یادت نیست

اینجــا کســے هست کـ

بــه هواے ِ تــو ، نفس مے کشـــد . . . ❤


نوشته شده در سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:,ساعت 15:5 توسط حامد| |

 


مثل دیروز ، بیشتر از امروز دوستت دارم .
نمیدانم فردا چه میشود ،
اما فردا نیز بیشتر از امروز دوستت دارم.
به امید فردا ننشسته ام
زیرا امروز که با توام دیگربه فردا نیازی ندارم ،
امروز را میخواهم ،
زیرا تو در کنار منی ،
من که همیشه گفته ام تو تا ابد مال منی.
هنوز باور نداری که دنیای منی ،
هنوز نمیخواهی بفهمی که تنها عشق منی.
کور شوند چشمهایم اگر جز تو به کسی دیگر نگاه کنند ،
بشکند قلبم اگرجز تو برای کسی دیگر فدا شود ،
نمیخواهم زندگی ام تباه شود ،
اینجا دیگر با تو آغاز یک زندگیست،
قلب من بی حضور تو پر از آشفتگیست .
بیشتر از دیروز دلتنگت هستم
و بیشتر از همیشه آرزوی من در کنار تو بودن است.
راز خوشبختی همیشه با تو بودن است ،
خوشبختم از اینکه تو را دارم .
با تو بودن بهانه ایست برای نفس کشیدنم ،
بی تو بودن یک سقوط است از قله خوشبختی ام .
 من که همیشه به عشق تو صعود میکنم به قُله های خوشبختی ، 
و فتح میکنم قُله عشق را .
 مثل دیروز ، بیشتر از امروز ، دوستت دارم
اگر فردا نیز زنده بمانم ، برایت میمیرم
نوشته شده در سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:,ساعت 14:33 توسط حامد| |


Power By: LoxBlog.Com

با کلیک بر روی 1+ ما را در گوگل محبوب کنید